شب یلدا
از اونجایی که من خیلی برنامه داشتم متاسفانه روز یلدا شما مریض شدی و خیلی حالت بد بود و به همین خاطر مجبور شدم از خیلی از برنامه ها صرف نظر کنم اخه شما خیلی حالت بد بود سرفه های شدید خروسک و تنفس های سخت به همین خاطر تدارکات رو سپرده به خاله مریم و خاله فهیمه و من و شما و بابا جون و مامی رفتیم دکتر بعد از معاینه دکتر گفت شاید اسم داشته باشی که خیلی ترسیدیم ولی دکتر یک امپول داد گفت اینو بزنید اگه خوب نشد مجدد بیاریدش اگر هم موقع خواب تنفسش شدید شد باید بببریمت بیمارستان اون شب خیلی ترسیدیم ولی خدارو شکر به خیر گذشت درسته مراسم اولین یلدات اون چیزی که می خواستم نشد ولی همین که تو سالم باشی برا من همه چیز عزیزم.
عکسها ادامه مطلب
اینم گیفتایی که خودم برات درست کردم توشون شکلات و بیسکوییت های کوچیک گزاشتم واین که از هندوانه عکس نگرفتم
اینم از عکسای پسر بی حال من که تا چند دقیقه پیشش امپول خورده بود.اینم تقدیم به همه دوستانننننننننن