کیانمهرکیانمهر، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

ثبت خاطرات

دیدار کیانمهر با دوست جوناش(انیتا و پریا)

1392/5/20 23:17
نویسنده : مامان منیره
417 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم خیلی خوش شانسی که دارن یکی یکی دخترای کلوپ میاین دیدنت توجهههههههه کن دختراااااا

 

بس خوش تیپی عسلکمممممممممممممممم 

جمعه شب خاله مهناز اومدن خونه ما وتا شنبه ظهر مهمان ما بودن دستشون درد نکنه برای شما یک عروسک خوشکل موزیکال اوردن به همراه یک جعبه شیرینی اوممممممممم خیلی خوشمزه بودن   وخیلی هم خوش گذشت ظهر شنبه هم خاله افسانه به همراه پریا خانوم خشگل  اومدن خونمون  و زحمت کشیدن برامون یک جعبه شکلات خوشمزه اوردن  دست خاله های گل درد نکنهههههههه  اولش با انیتا جور نشدی تا میدیدیش گریه میکردی اونم از گریه های شما گریه , میکرد ولی بعدش حسابی با هم دوست شدین طوری که وقتی به هم نگاه میکردین لبخند میزدین به هم وقتی هم پریا جون اومدن شما خوابیدی  بعد که بیدار شدی  پریا جون خوابید خلاصه که  با هم خیلی خوش گذروندیم 

خیلی دیدار خوبی بود و لذت بردیم به امید دارهای مجدد

مرسی خاله ها ی مهربون اومدین به ما سر زدین اینم از طرف کیانمهر به شما

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

خاله فرشته
21 مرداد 92 8:33
سلام منیر جونم حالا میگی دخترای کلوپ میان دیدن پسرت برای عروس من حرف در نیار
خدا نکشتت کلی از دستت خندیدم خانوم مهمون نواز عزیزای دلم رو نگاه ای جونمممم چه دیدار خوبی کلی خوش میگذره ها دوستون دارممم بوسسس


قربونت برم عزیزم
ما هم تورو خیلی دوست داریم مخصوصا ادریان جیگرووووو
مامان کیان
21 مرداد 92 11:14
ای جونم خوش به حالتون چقدر خوش گذروندید هم شما وهم این عروسکاتون

به امید روزی که همهههه بچه های کلوب یه جا جمع بشن و با هم ملاقات کنیم


مرسی عزیزم
nira
21 مرداد 92 13:45
پسر بانمک و ملوسی دارین خدا حفظش کنه
خوش به حالش که از الان دخترا می یان دیدنش
ممنون از بازدیدتون از وبلاگ پسرم ،من لینکتون می کنم


مرسی عزیزم
ممنونم منم لینک میکنم
mami mahnaz
25 مرداد 92 1:37
منیره به خودت نگیر،اومدیم پابوس امام رضاگفتیم پسرت دلش نشکنه بیاییم دیدنش که پسرت هم چشمش به جمال دخمل نازه من روشن شه هم من دوست گلموببینم هههههههه،مرسی بابت پذیراییت گلم،ایشالله اومدی تهران درخدمتم گلم،دلم براکیانمهره گل تنگ شده،ببوسشششش


قربونت برم
خیلی خوشحال شدم از دیدنت بازم بیای
ماهم دمون براتون تنگ میشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثبت خاطرات می باشد