کیانمهرم مریض شده
نمیدونی چقدر الان ناراحتم پسرم
شما این چند روز مریض شده بودی اونم از نوع اسهال و استفراغ
خیلی لاغر شدی و لپای نازت رفت توو
صبح که رفتیم خونه مامانی دوباره بالا اوردی خیلی ترسیدیم و سریع زنگ زدم دکترت ولی نوبت نداد زنگ زدم یک دکتر دیگه با مامانی و بابا جونت رفتیم دکتر توی راه خیلی بی حال بودی و وقتی باهات حرف میزدیم به زور بهمون می خندیدی قربونت برم که اینقدر صبور و مهربونی
وقتی دکتر شمارو معاینه کرد بهت یک امپو داد که بزنیم رفتیم درمانگاه و امپولتو زدیم و دارو هاتم گرفتیم دکتر ازمایش برات نوشت و اونم انجام دادیم و برگشتیم خونه مامانی
از اینجا از خاله مریمت خیلی تشکر میکنم چون شمارو نگه داشت و خیلی به شما رسید اینم به از طرف کیانمهر به خاله جون مهربونش
مریضیت 3روز طول کشید ولی شما خیی اروم و صبور بودی عزیزم
الان که دارم برات مینویسم شیرتو خوردی و لالا کردی عزیزم
اینشاله که هیچ وقت مریض نشی پسرکم
اینشالله همیش سالم باشی و مثل همیشه برامون بخندی