کیانمهرکیانمهر، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

ثبت خاطرات

2ماهگی پسرم

امرور1392/1/10پسرم ماشالله2ماهه شده.قربون پسرم برم که روز به روز داره بزرگ میشه. امروز رفتیم مرکز بهداشت برای قدووزن ماشاله پسرم5200شده بودی اینقدر باباباجون و مامانی ذوق زدیم که نگو.بعداز اون واکسنتو زدیم فقط یکم گریه کردی بعداز اون دیگه گریه نکردی قربونت برم که صبوری شب هم اصلا اذیت نکردی فقط یکم سرشب ناه میکردیوتا صبح بالا سرت بودم که تبت بالا نره عشقم. 3روز بعد هم مامانی زحمت کشیدن شمارو بردن حمام   کارایی که در2ماهگی یاد گرفتی: عروسکاتو که می بینی ذوق میزنی و دست وپا میزنی دستاتو مشت میکنی تا چشاتو بمالونی ولی هنوز خوب تعادل نداری اغو میگی و صدا از خودت در میاری و ذوق میزنی بعدش یک دفعه سرفه میکنی ادامه مطلب&nbs...
21 فروردين 1392

اولین چهارشنبه سوری

امسال  اولین چهارشنبه سوری که کنار ما هستی به خاطر شماجایی نرفتیم اخه اینجا چهارشنبه سوری نیست خط مقدمه بس که طرقه و نارنجک میندازن من نمی خوام پسر گل بترسه و ناراحت باشه انشالله سال دیگه با پسرم می ریم چهارشنبه سوری ...
18 فروردين 1392

کیانمهر ختنه میشود

مامانی (مامان من) هدیه عیدیت رو برد شما ور ختنه کرد هورااااااااپسرم اقاشد در بعد از ظهر شنبه1391/12/26 در درمانگاه حجتی ساعت4ختنه شدی اولین نفری بودی که ختنه کردنت من پشت دراتاق بودم ونگران شما بودم که زیاد دردت نیاد عزیزم وقتی مامانی بردت داخل اتاق بعداز3دقیقه صدای گریت اومد و بعداز5دقیقه منوصدازدن رفتم داخل اتاق دیدم پسرم رو اقا کردن وایییییییییییییییییی سنبل طلای پسرمو بریده بودن خوشکل بود خشکل تر شدداشتی بهم نگاه میکردی و می خندیدی همونجا بهت قطره دادم تا دردت کمتربشه خداروشکر گریه نکردی و اروم بودی و خوابیدی تا بعدازظهرکه باباجون با یه جعبه شیرینی اومد خونه مامانیو با مامانی و خاله ها و باباجون نشستیم شیرینی خوردن وتا فردا شب اونجا ب...
18 فروردين 1392

کیانمهر40روزه شد

صبح روزیکشنبه تاریخ20اسفند پسرم 40روزه شد مامانای اومد دوباره شمارو برد حمام ولی ایندفعه وایییییی اینقدر گریه کردی که نگو  بعد اظهر هم رفتیم دکتر با خاله منصوره خاله مریم زنگ زد گفت شام بیاین اونجا و ماهم به اتفاق دایی ابلفضل رفتیم خونه خاله و موقع برگشت شما ومن رفتیم خونه مامانی برات اسپند دودکردو تخم مرغ سرت شکست تا یکم اروم شدی و خوابیدی کیانمهرم داره کم کم شیطون میشه   این عکس بعدازحموم چهلوم   ...
18 فروردين 1392

کیانمهر در یک ماهگی

ماشاللللللللللللللللللللللللللللله100000000000000000ماشالله پسرم فقط شیر می خوره می خوابه  اصلا گریه یاد نداره بکنه و منم به همه کارام میرسم خداروشکر که پسر ارومی بهم دادی قربونش بره مامان    ...
18 فروردين 1392

اولین کنترل قدووزن

30روزگی باباباجون رفتیم مرکز بهداشت و برات پرونده باز کردیم قدو وزنت کردن  ماشالله پسرم بزرگ شده وزن3.200قد52دورسر35 نمیدونی چقدربا بابایی ذوق زدیم  عزیزم دوست داریم ...
18 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثبت خاطرات می باشد